دانلود | پخش |
ایجاد شده با همکاری سایت لرد موبایل |
به نام خداوند رحمتگر مهربان | بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | |
طا سين ميم | طسم | |
اين است آيههاى كتاب روشنگر | تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ | |
شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمىآورند جان خود را تباه سازى | لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ | |
اگر بخواهيم معجزهاى از آسمان بر آنان فرود مىآوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد | إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ | |
و هيچ تذكر جديدى از سوى [خداى] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمىتافتند | وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ | |
[آنان] در حقيقت به تكذيب پرداختند و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند بديشان خواهد رسيد | فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون | |
مگر در زمين ننگريستهاند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيدهايم | أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ | |
قطعا در اين [هنرنمايى] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نيستند | إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو | وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ | |
قوم فرعون آيا پروا ندارند | قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ | |
گفت پروردگارا مىترسم مرا تكذيب كنند | قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ | |
و سينهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست | وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ | |
و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مىترسم مرا بكشند | وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ | |
فرمود نه چنين نيست نشانههاى ما را [براى آنان] ببريد كه ما با شما شنوندهايم | قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ | |
پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم | فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
فرزندان اسرائيل را با ما بفرست | أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ | |
[فرعون] گفت آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى | قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ | |
و [سرانجام] كار خود را كردى و تو از ناسپاسانى | وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ | |
گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم | قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ | |
و چون از شما ترسيدم از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد | فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ | |
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساختهاى نعمتى است كه منتش را بر من مىنهى | وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ | |
فرعون گفت و پروردگار جهانيان چيست | قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ | |
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو استاگر اهل يقين باشيد | قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ | |
[فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت آيا نمىشنويد | قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ | |
[موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما | قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ | |
[فرعون] گفت واقعا اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است | قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ | |
[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو استاگر تعقل كنيد | قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ | |
[فرعون] گفت اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعا تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت | قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ | |
گفت گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم | قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ | |
گفت اگر راست مىگويى آن را بياور | قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ | |
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد | فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ | |
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مىنمود | وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ | |
[فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست | قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ | |
مىخواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مىدهيد | يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ | |
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست | قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ | |
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند | يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ | |
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند | فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ | |
و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد | وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ | |
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم | لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ | |
و چون ساحران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براى ما مزدى خواهد بود | فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ | |
گفت آرى و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهيد شد | قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ | |
موسى به آنان گفت آنچه را شما مىاندازيد بيندازيد | قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ | |
پس ريسمانها و چوبدستىهايشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون كه ما حتما پيروزيم | فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ | |
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد | فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ | |
در نتيجه ساحران به حالتسجده درافتادند | فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ | |
گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم | قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ | |
پروردگار موسى و هارون | رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ | |
گفت
[آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او همان بزرگ
شماست كه به شما سحر آموخته است به زودى خواهيد دانستحتما دستها و پاهاى
شما را از چپ و راستخواهم بريد و همهتان را به دار خواهم آويخت | قَالَ
آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي
عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ
وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ | |
گفتند باكى نيست ما روى به سوى پروردگار خود مىآوريم | قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ | |
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد [چرا] كه نخستين ايمانآورندگان بوديم | إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ | |
و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه حركت ده زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت | وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ | |
پس فرعون ماموران جمعآورى [خود را] به شهرها فرستاد | فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ | |
[و گفت] اينها عدهاى ناچيزند | إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ | |
و راستى آنها ما را بر سر خشم آوردهاند | وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ | |
و[لى] ما همگى به حال آمادهباش درآمدهايم | وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ | |
سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمهسارها | فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ | |
و گنجينهها و جايگاههاى پر ناز و نعمت بيرون كرديم | وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ | |
[اراده ما] چنين بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم | كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ | |
پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقيب كردند | فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ | |
چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد | فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ | |
گفت چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد | قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ | |
پس به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن تا از هم شكافت و هر پارهاى همچون كوهى سترگ بود | فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ | |
و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم | وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ | |
و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم | وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ | |
آنگاه ديگران را غرق كرديم | ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ | |
مسلما در اين [واقعه] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند | إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و قطعا پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان | وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ | |
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت چه مىپرستيد | إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ | |
گفتند بتانى را مىپرستيم و همواره ملازم آنهاييم | قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ | |
گفت آيا وقتى دعا مىكنيد از شما مىشنوند | قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ | |
يا به شما سود يا زيان مىرسانند | أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ | |
گفتند نه بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مىكردند | قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ | |
گفت آيا در آنچه مىپرستيدهايد تامل كردهايد | قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ | |
شما و پدران پيشين شما | أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ | |
قطعا همه آنها جز پروردگار جهانيان دشمن منند | فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ | |
آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مىكند | الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ | |
و آن كس كه او به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند | وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ | |
و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد | وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ | |
و آن كس كه مرا مىميراند و سپس زندهام مىگرداند | وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ | |
و آن كس كه اميد دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشايد | وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ | |
پروردگارا به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى | رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ | |
و براى من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار | وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ | |
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان | وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ | |
و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود | وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ | |
و روزى كه [مردم] برانگيخته مىشوند رسوايم مكن | وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ | |
روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد | يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ | |
مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد | إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ | |
و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مىگردد | وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ | |
و جهنم براى گمراهان نمودار مىشود | وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ | |
و به آنان گفته مىشود آنچه جز خدا مىپرستيديد كجايند | وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ | |
آيا ياريتان مىكنند يا خود را يارى مىدهند | مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ | |
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مىشوند | فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ | |
و [نيز] همه سپاهيان ابليس | وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ | |
آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مىكنند [و] مىگويند | قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ | |
سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم | تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ | |
آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مىكرديم | إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ | |
و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند | وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ | |
در نتيجه شفاعتگرانى نداريم | فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ | |
و نه دوستى نزديك | وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ | |
و اى كاش كه بازگشتى براى ما بود و از مؤمنان مىشديم | فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ | |
حقا در اين [سرگذشت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان مؤمن نبودند | إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند | كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ | |
چون برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد | إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ | |
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم | إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ | |
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست | وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
پس از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
گفتند آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كردهاند | قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ | |
[نوح] گفت به [جزئيات] آنچه مىكردهاند چه آگاهى دارم | قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ | |
حسابشان اگر درمىيابيد جز با پروردگارم نيست | إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ | |
و من طردكننده مؤمنان نيستم | وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ | |
من جز هشداردهندهاى آشكار [بيش] نيستم | إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ | |
گفتند اى نوح اگر دست برندارى قطعا از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود | قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ | |
گفت پروردگارا قوم من مرا تكذيب كردند | قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ | |
ميان من و آنان فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش | فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ | |
پس او و هر كه را در آن كشتى آكنده با او بود رهانيديم | فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ | |
آنگاه باقىماندگان را غرق كرديم | ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ | |
قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند | إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
عاديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند | كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ | |
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت آيا پروا نداريد | إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ | |
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم | إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ | |
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست | وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
آيا بر هر تپهاى بنايى مىسازيد كه [در آن] دست به بيهودهكارى زنيد | أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ | |
و كاخهاى استوار مىگيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد | وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ | |
و چون حملهور مىشويد [چون] زورگويان حملهور مىشويد | وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ | |
پس از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و از آن كس كه شما را به آنچه مىدانيد مدد كرد پروا داريد | وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ | |
شما را به [دادن] دامها و پسران مدد كرد | أَمَدَّكُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ | |
و به [دادن] باغها و چشمهساران | وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ | |
من از عذاب روزى هولناك بر شما مىترسم | إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ | |
گفتند خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است | قَالُوا سَوَاء عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ | |
اين جز شيوه پيشينيان نيست | إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ | |
و ما عذاب نخواهيم شد | وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ | |
پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند | فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند | كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ | |
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد | إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ | |
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم | إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ | |
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست | وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند | أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ | |
در باغها و در كنار چشمهساران | فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ | |
و كشتزارها و خرمابنانى كه شكوفههايشان لطيف است | وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ | |
و هنرمندانه براى خود از كوهها خانههايى مىتراشيد | وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ | |
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد | وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ | |
آنان كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند | الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ | |
گفتند قطعا تو از افسونشدگانى | قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ | |
تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى اگر راست مىگويى معجزهاى بياور | مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ | |
گفت اين مادهشترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست | قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ | |
و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مىگيرد | وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ | |
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند | فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ | |
آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند | فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند | كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ | |
آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت آيا پروا نداريد | إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ | |
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم | إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ | |
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست | وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
آيا از ميان مردم جهان با مردها در مىآميزيد | أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ | |
و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامىگذاريد [نه] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد | وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ | |
گفتند اى لوط اگر دست برندارى قطعا از اخراجشدگان خواهى بود | قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ | |
گفت به راستى من دشمن كردار شمايم | قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ | |
پروردگارا مرا و كسان مرا از آنچه انجام مىدهند رهايى بخش | رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ | |
پس او و كسانش را همگى رهانيديم | فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ | |
جز پيرزنى كه از باقىماندگان [در خاكستر آتش] بود | إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ | |
سپس ديگران را سخت هلاك كرديم | ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ | |
و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيمدادهشدگان | وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ | |
قطعا در اين [عقوبت] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند | إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند | كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ | |
آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد | إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ | |
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم | إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ | |
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد | فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ | |
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست | وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
پيمانه را تمام دهيد و از كمفروشان مباشيد | أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ | |
و با ترازوى درست بسنجيد | وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ | |
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد | وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ | |
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد | وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ | |
گفتند تو واقعا از افسونشدگانى | قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ | |
و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى و قطعا تو را از دروغگويان مىدانيم | وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ | |
پس اگر از راستگويانى پارهاى از آسمان بر [سر] ما بيفكن | فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ | |
[شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مىكنيد داناتر است | قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ | |
پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستى آن عذاب روزى هولناك بود | فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ | |
قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند | إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است | وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ | |
و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است | وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
روح الامين آن را بر دلت نازل كرد | نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ | |
تا از [جمله] هشداردهندگان باشى | عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ | |
به زبان عربى روشن | بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ | |
و [وصف] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است | وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ | |
آيا براى آنان اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنىاسرائيل از آن اطلاع دارند | أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِي إِسْرَائِيلَ | |
و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مىكرديم | وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ | |
و پيامبر آن را برايشان مىخواند به آن ايمان نمىآوردند | فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ | |
اين گونه در دلهاى گناهكاران [انكار را] راه مىدهيم | كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ | |
كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند | لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ | |
كه به طور ناگهانى در حالى كه بىخبرند بديشان برسد | فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ | |
و بگويند آيا مهلتخواهيم يافت | فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ | |
پس آيا عذاب ما را به شتاب مىخواهند | أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ | |
مگر نمىدانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم | أَفَرَأَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ | |
و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مىشوند بديشان برسد | ثُمَّ جَاءهُم مَّا كَانُوا يُوعَدُونَ | |
آنچه از آن برخوردار مىشدند به كارشان نمىآيد [و عذاب را از آنان دفع نمىكند] | مَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يُمَتَّعُونَ | |
و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود | وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ | |
[تا آنان را] تذكر [دهند] و ما ستمكار نبودهايم | ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ | |
و شيطانها آن را فرود نياوردهاند | وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ | |
و آنان را نسزد و نمىتوانند [وحى كنند] | وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ | |
در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند | إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ | |
پس با خدا خداى ديگر مخوان كه از عذابشدگان خواهى شد | فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ | |
و خويشان نزديكت را هشدار ده | وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ | |
و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند بال خود را فرو گستر | وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ | |
و اگر تو را نافرمانى كردند بگو من از آنچه مىكنيد بيزارم | فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ | |
و بر [خداى] عزيز مهربان توكل كن | وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ | |
آن كس كه چون [به نماز] برمىخيزى تو را مىبيند | الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ | |
و حركت تو را در ميان سجدهكنندگان [مىنگرد] | وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ | |
او همان شنواى داناست | إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ | |
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مىآيند | هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ | |
بر هر دروغزن گناهكارى فرود مىآيند | تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ | |
كه [دزدانه] گوش فرا مىدارند و بيشترشان دروغگويند | يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ | |
و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند | وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ | |
آيا نديدهاى كه آنان در هر واديى سرگردانند | أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ | |
و آنانند كه چيزهايى مىگويند كه انجام نمىدهند | وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ | |
مگر
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و
پس از آنكه مورد ستم قرار گرفتهاند يارى خواستهاند و كسانى كه ستم
كردهاند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت | إِلَّا
الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا
وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا
أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ |